ولي آيا تابحال شده كه زندگي نامه يكي از دانشمندان، علما و نخبگان ما مطرح شود و گفته شود كه ايشان ابتدا در راه انحرافي بوده و سژس هدايت شده است و البته يك امر واقعي را بيان كند.
در حاليكه ما به هر نحوي شده زندگي علما، مراجع و دانشمندان خود را از هرگونه عيب در هر سني مبري مي كنيم و به همين خاطر نوجواني كه يك گناه را انجام داده ديگر لياقت انتخاب الگو را در ذهنش از دست مي دهد. آنچه در ذهن از دست برود با هيچ چيز قابل برگشت نيست الا ذهن، لذا تنها راه اين است كه روي ذهن او كار كنيم و به او بگوييم ناصرخسرو قباديانيتا چهل سالگي يك شرابخوار و ققماباز حرفه اي بود و در سن 40 سالگي متحول شد. به جوانمان بگوييم هر زماني امكان برگشت و موفقيت هست. حر رياحي عليه امام حسين(ع) شمشير كشيد ولي برگشت و شد آزاده ي دشت كربلا و داراي مقام متعالي در پيشگاه خداوند.
ما اگر الگوها را معصوم جلوه دهيم امكان هدايت جوانانمان را دچار مشكل كرده ايم و براي آنها موانع ذهني ايجاد مي كنيم. ما بايد به نسل جوان بگوييم كه ابوعلي سينا تا آخر عمر ازدواج اختيار نكرد و از قوانين باز و متعالي اسلام استفاده مي كرد. ما بايد بگوييم كه اميركبير با اين همه عظمت و هيبت، قليان مي كشيد. اگر يك بار قليان كشيدي اگر يك بار يك اشتباهي انجام دادي ايرادي ندارد اگر برگردي تازه اگر برگردي نزد خدا عزيزتر هستي.
عيب ها و ايرادها وجود دارندو يك امر اجتناب ناپذيرند آنچه كه مهم هستند اينكه تلاش و اراده ما بر رفع اين عيوب و هر عادت نامناسب ديگر مصمم باشد.
لوئيز هي با اين همه شهرت و ثروت در دوران كودكي و نوجواني تحت آزار و اذيت بوده است. لذا همه ايراد دارند و ذات دنيا اينگونه است با مقدس كردن الگوها، امكان هدايت گيري از آنها را مشكل نسازيم.